۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه
۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه
سی دی دایره المعارف عرفان منتشر شد
سی دی دایره المعارف عرفان
شامل کلیه کتب و مقالات برای دانلود روی
وب لاگ قرار داده شد
این CD
با حجم تقریبی 400 مگابایت می باشد که ما آن را فشرده کرده و به 4 قسمت
تقسیم نموده ایم که حجم فشرده شده آن 190 مگابایت می
باشد.
راهنمای
دانلود :
ابتدا هر 4 قسمت را دانلود نموده سپس بدون اینکه نامن فایلها را
تغییر دهید آنها را در یک فولدر قرار داده و روی قسمت
CD_Root
که بصورت
یک فایل زیپ می باشد کلیک کنید
تا برنامه بصورت یکجا از حالت فشرده خارج شود.( روی قسمتهای دی لازم نیست کلیک
کنید) مرحله آخر اینکه برنامه را روی ویندوز نصب کرده و استفاده
نمایید.
گر
چون حجم اصلی برنامه با سخنرانیها حدود 5
گیگ بود ما سخنرانیها را حذف نمودیم .چنانچه دوست داشتید سخنرانیها را نیز در
برنامه وارد کنید می توانید فایلهای ویدئویی را از وبلاگ دانلود کنید و آنها را در
پوشهVideos برنامه کپی نموده و استفاده
نمایید. CD_Root\AutoPlay\Videos
دانلود : قسمت
اول / قسمت
دوم / قسمت
سوم / قسمت چهارم
جبر و اختیار ( کلیات و جزئیات )
جبر و اختیار ( کلیات و جزئیات
)
زندگی
بشر به دو بخش کلی و جزئی تقسیم می شود .
امور
کلی شامل : تولد و مرگ ، زادگاه و قوم و فرھنگ ، ازدواج ، بلایا و....است و امور
جزئی شامل : خوردن ، خوابیدن ، جماع کردن ، تفریح ، معیشت و... می باشد
.
بشر
در امور کلی زندگی مجبور و در امور جزئی زندگی مختار است.
و
آنچه که سرنوشت نامیده میشود ھمان امور کلی زندگی است که بشر در آن ھیچ اختیاری
ندارد و بشر در قبال کلیّات زندگی خود دو عملکرد کاملاً متفاوت دارد :عده ایی با
این سرنوشت می جنگند و آن را حق خود نمی دانند و عده ایی تسلیم سرنوشت می باشند و
تلاش می کنند که حق آن را دریابند و بر این اساس بشر به دو دسته کافر و مؤمن تقسیم
می شوند. گروه اول کافران و دسته دوم مؤمنان می باشند .
این
خداوند است که کلیّات زندگی ھر بشری را تعیین می کند و تمام ستیزۀ بشر با خداوند
نیز از این روست که بشر اختیار در امور جزئی زندگی را در شأن خود نمی داند و در طول
تاریخ ھمیشه تلاش کرده است تا امور کلی زندگی را نیز در اختیار خود گیرد که البته
ھیچگاه موفق نبوده است .
از
حدود دوران رنسانس که بشر توانست در علوم متفاوت به پیشرفتی چشم گیر دست یابد تصور
کرد که دیگر توانسته است بر امور کلی زندگی خود نیز فائق آید و آن را در ید اختیار
خود گیرد زیرا بشر اگر می توانست زمان مرگ خود را حتی اندکی به تعویق اندازد و یا
که میتوانست جنسیّت جنین را معین کند و یا اگر میتوانست زمان تولد ھر نوزادی را
معین کند و... بی شک توانسته بود بر کلیات زندگی خود نیز فائق آید و تا مدتھا چنین
به نظر می رسید که بشر موفق شده است اما این رویای زیبا چند صباحی بطول نینجامید.
زیرا
زمانی که بشر تصور کرد بواسطۀ اکتشافات و اختراعات و علوم خود دیگر ھیچ مشکلی نیست
که نتواند حل کند، مواجه با مشکلات و موانعی در زندگی خود گشت که از حل آن عاجز
ماند.
کلیاّت ظرف زندگی است و جزئیات مظروف آن .
اینکه
بشر در ظرف زندگی خود چه چیزی را بریزد و آنرا با چه چیزی پر کند در اختیار بشر است
: با محبت یا شقاوت ، با تجاوز یا ایثار ، با راستی یا دروغ و... و این اعمال جزئی
است که ماھیّت و چگونگی زندگی وی را رقم می زند .
ھمان
اعمالی که در روزمره خود انجام می دھد .
زندگی
انسان از لحظات و دقایق تشکیل شده است و انسان به میزانی که قدر لحظات زندگی خود را
میداند در "حال" زندگی می کند که این قدرشناسی ھمان ایمان و شکر خداوند است. ھر چه
انسان زندگی خود را به ماه و سال و دھه تبدیل می کند از حال زندگی خود دور شده و در
گذشته و آینده گم و گور می شود .
خروج
آدم و حوا از بھشت ھمان خروج آنان از حال بود . این ابلیس بود که با بی ارزش کردن
زمان حال و وعده خوشبختی در آینده ، آدم و حوا را از بھشت خارج و به جھنم افکند که
جھنم چیزی جز گذشته پرستی و آینده پرستی نمی باشد.
گذشته
پرستی که به شکل نژاد پرستی خود نمائی می کند و آینده پرستی که بشکل بچه پرستی خود
نمائی می کند .
بشر
به میزانیکه از حال و اکنون زندگی خود غافل است و تنھا در فکر ساختن بھشتی در آینده
است از ذات خود که ھمان خودیّت و خدائیت وجودش است دور می باشد که این دور شده گی
باعث از خود بیگانگی و بی ھویّتی وجود اوست. و او برای کسب احساس وجود و ھویّت
ناچار است که یا به نژاد خود در گذشته و یا به اولاد خود در آینده پناه برد و
بدینگونه برای خود ھویّتی بسازد .
اما
شیطان چگونه می تواند بشر را از حال زندگی خود غافل کند ؟
شیطان
چنین در گوش فرزند آدم نجوا میکند:
«ای
فرزند آدم تو بزرگتر از آنی که تمام عمرت را صرف امور روزمره کنی . تو باید تمامی
دنیا را در سیطرۀ خود بگیری . پس وقت خود را صرف امور روزمره مکن و به آینده بیندیش
»
بشر
ھمیشه خود را برتر از خوردن و خوابیدن و جماع کردن و.. دانسته و از اینکه تمام عمر
خود را صرف امور غریزی کند رنج کشیده است و به شکلھای متفاوت تلاش کرده تا از این
غرایز فرا رود. اما بشر در لعن این غرایز حیاتی با دو مشکل عمده روبرو بود اول
اینکه تنھا بواسطۀ ارضای ھمین غرایز ، حیات دنیوی او ممکن می شود و از سوی دیگر
تمامی لذت ھای او نیز در ارضای ھمین غرایز پدید می آمد.
ھمین
دو عامل مانع این می شد که بشر بتواند دست از این غرایز بردارد. پس او باید تلاش می
کرد در عین ارضای غرایز خود که تمامی روزمرۀ او را اشغال می کرد زمانی را نیز برای
اثبات برتری و بزرگی خود داشته باشد. و بدینگونه بود که بشر عاشق سرعت شد و تمام
ھمّ و غم خود را براین گذاشت تا با اختراع اسبابھای متفاوت ، زمان کمتری را صرف
غرایز حیاتی خود کند و به ھمین دلیل آنچه که امروزه تعیین کنده کیفیّت یک کالای
تکنولوژیکی است میزان سرعتی است که دارد .
بشر
دیگر وقت نداشت تا برای غذا پختن و تھیه پوشاک و مسکن و رفت و آمد و... عمر خود را
تلف کند.
حال
که او نمی توانست عمر خود را طولانی کند، باید زمانھایی را که صرف ارضای غرایز
حیوانی (حیاتی) خود می کرد صرفه جوئی می کرد تا عرض زندگی خود را بیفزاید و زمان
لازم برای اثبات بزرگی خود داشته باشد.
اما
درست زمانی که بشر تصور کرد با اختراع ماشین موفق شده که بسیاری از زمانھای تلف شده
را صرفه جوئی کند با مشکل دیگری روبرو شد و آن ھم "تورم زمان" بود زیرا بشر فراموش
کرد که این ھمه کارھا برای چه بوده و حال باید او بدنبال کشف راھھایی جدیدی برای از
میان بردن این زمان اضافی بود .
زمانی
که بر روح او سنگینی می کرد و امروزه ھر فردی در تلاش است که بسته به شرایط خود این
زمان اضافی را از میان بردارد:شغل ، تفریحات ، مسکرات ، مواد مخدر و... ھمه و ھمه
روشھای برای از میان بردن تورم زمان است .
درست
است که کلیّات زندگی در اختیار بشر نیست اما این ما ھستیم که با رفتارھا و کردارھای
جزئی خود کل زندگیمان را سمت و سو می دھیم و باطن آن را معین می کنیم که اگر چنین
نبود تمامی آنچه که دین نام دارد و تمام آنچه که مسئولیت و حساب و کتاب اعمال است،
امری پوچ و باطل بود .
گرچه
بشر امروز به میزانی که نمیخواھد مسئول اعمال جزئی خود باشد ترجیح می دھد که خود را
مجبور بداند و بر این اساس تمامی بار گناھان خود را بر دوش سرنوشت بگذارد
.
ھر
انسانی به میزانیکه به اعمال جزئی خود در روزمره بھا می دھد، در حال قرار دارد و از
زندگی در خاطرات گذشته و تخیلات در آینده می رھد و بدینگونه دارای « ھستی » میگردد
که این « ھستی » عین اختیار و آزادی است و ھر انسان به میزانیکه دقت و تفکر در
اعمال روزمره را در شأن خود نمی یابد به خاطرات گذشته و تخیلات آینده پناه می برد.
گذشته
ایی که از میان رفته است و آینده ایی که نیامده است و ھمین امر ایجاد کننده احساس «
نیستی » در وجود او می گردد. احساس نیستی که به او بیقراری می دھد .
چنین
انسانی ھمیشه خود را مجبور می یابد .
انسان
می تواند لحظات زندگی خود را سرشار از محبت ، گذشت ، تواضع و راستی و.. کند و یا
میتواند برای دست یافتن به بھشتی موعود در آینده، دروغ بگوید ، ظلم کند و شقاوت
پیشه کند که در این صورت آنچه که از حال زندگی به او می رسد تماماً تلخی و بار زمان
است.
آنچه
که حال را در وجود انسان تبدیل به مقام وجودی می سازد و لحظات را در وجودش حل می
کند ،عشق و محبت و راستی و... است و آنچه که حال را در وجود انسان نابود میسازد و
لحظات را تبدیل به باری ثقیل بر روح می سازد شقاوت ، دروغ و ظلم و... است
.
پس
اگر خداوند انسان را دعوت به راستی ، خوبی ، پاکی و... کرده است تنھا بخاطر جھنم پس
از مرگ نیست بلکه به سبب این است که انسان بتواند از لحظات زندگیش برخوردارشود و
بقولی اھل حال گردد .
بنابر
این مھم است که انسان کجا زندگی می کند و چه ھوایی را استنشاق می کند و مھم است که
انسان چه غذایی می خورد و چه آبی مصرف می کند و مھم است که انسان چه پوشاکی بر تن
میکند و مھم است که انسان کجا و چگونه می خوابد و مھم است که انسان با چه کسی دوستی
می کند و لحظات روزمرۀ خود را در کنار چه کسی می گذراند و مھم است که انسان با چه
کسی و چگونه جماع می کند و ...... و حتی مھم است که انسان چگونه اجابت مزاج می کند
و مھم است که انسان دقایق روزمرۀ خود را چگونه می گذراند و ...
پس
بیایید به جزئیات زندگیمان اھمیت دھیم تا باطن سرنوشتمان را آنچنان که شایسته است
رقم زنیم .
استاد خانجانی
۱۳۹۱ آذر ۷, سهشنبه
اصول دین چیست؟
اصول دین
چیست؟
متأسفانه
بسیاری بر این گمان ھستند که دین
عبارتست از نماز و روزه و خیرات و حجّ و امثالھم .
درحالیکه
اینھا فروع
دین
ھستند. « فرع » به معنای میوه و ثمره و معلول است، که بطور طبیعی از اصل یک
واقعه ای رخ می نماید . اصول دین دو جنبه دارد : اصول عملی و اصول اعتقادی !
اصول اعتقادی دین ما ھمانھا ھستند که ھمه می دانیم یعنی توحید و نبوّت و معاد و عدل و
امامت . اینھا جنبه ذھنی و احساسی دین است و امری
درونی و نامرئی است .
و اما
اصول عملی دین ھمانھائی ھستند که اکثر ما از یادشان می
بریم و عبادات (نماز
، روزه و ... ) را ھمان اصول
عملی دین می پنداریم . در حالیکه عبادات محصول ثانویه عمل به اصول
دین ھستند و اموری کاملاً
شخصی و معنوی محسوب می شوند
.
وامّا
اصول عملی دین چیست ؟ صداقت ، قناعت ، سخاوت ، صبر، عفّت ، ادب
، خویشتن داری ، محبّت ،
رزق حلال ، دوری از زنا و ربا و ریا و... ،
اینھا ھمان اخلاق فطری بشرند و
ارکان ھمه مذاھب حقّه الھی می باشند.
انسان به
میزانی که این اصول را در زندگی روزمره به فعل در می آورد به باور قلبی
اصول اعتقادی دین می رسد و به تدریج عبادات که میوه ھای وجود یک موٌمن ھستند
بصورت نیازی روحانی آشکار میشوند
که جملگی قلمرو پرستش
پروردگارند .
درواقع
اصول عملی دین موجب تقرّب انسان به خداوند شده و این تقرّب موجب پرستش می شود و نماز وروزه و انفاق و
جھاد و ابلاغ معارف دینی پدید می آیند.
برخی می
پندارند که برای دین دار شدن و ایمان آوردن بایستی عبادت کرد و خیرات داد و
امثالھم . در حالیکه برای ورود بر دین خدا و قلمرو ایمان
الھی بایستی زندگی را بر اساس
فطرت و احکام اخلاق اصلاح
نمود . بایستی دروغ و ریا و حرص و بخل و تھمت و
حرام خواری و روابط نامشروع را از اعمال خود پاک نمود و این ھمان رویکرد به خداوند است .
این ھمان
ورود به دین و حرکت بسوی اوست . این حرکت چون به حریم الھی می رسد موجب عبادات می شود ھمانطور
که انسان به ھنگام ورود به خانه یک سلطان یا استادی ، کرنش می کند و ادب بجا می آورد و اظھار ارادت می کند .
در غیر
اینصورت انجام عبادات یک تئاتر
است یعنی دین نمائی . واین ھمان نفاق است.
کسی که
دروغ می گوید و تھمت ناروا می
زند و نماز ھم می خواند . کسی که
شغل حرام دارد و زکوة می
دھد . کسی که ربا می خورد و به حجّ می رود و..... در
واقع مشغول اشدّ معصیت به خداست
و خداوند را به گمان خود فریب می دھد . این نفاق است که پست ترین مقام بشر در جھان می باشد و
منافقین ھم ملعون ترین مردمان در
نزد خدا ھستند.
دین از
توبه آغاز می شود که ھمان ترک
امیال و رفتار نادرست است و سپس انابه آغاز میگردد که رویکرد به فروع دین است .
اول باید
از دنیا پرستی و مردم پرستی دست کشید وسپس به خداپرستی یعنی نماز روی آورد.
اوّل بایستی از
حرام خواری دست کشید و سپس روی به خمس و زکوة و انفاق نمود .
اول
بایستی از اشاعه جھل و
دروغ و جنون دست کشید و سپس به
ابلاغ دین و امر به معروف و نھی
از منکر پرداخت .
اول بایستی
از نژاد پرستی و خانه و خاندان پرستی دست کشید و سپس روی به خانه خدا (حج) نمود
اول بایستی
از جنگ برای دنیا دست کشید و سپس برای دین خدا جھاد کرد و .....
مرحله اول
ھمان اصول عملی دین است و مرحله دوم نیز فروع عملی دین محسوب می شوند که متعاقباً پدید می آیند .
ولی بسیاری
بطور وارونه عمل می کنند و اینگونه است که یک دین وارونه و یک زندگی و ھویت وارونه رخ
میدھد .
ھم عرق می
خورد و ھم نماز می خواند . ھم مال مردم می خورد و ھم خیرات میدھد . ھم
دروغ
می گوید و
ھم قسم بخدا می خورد و.... و این موجب
پیدایش جنون است « ودر آن روز ملائک می گویند
پروردگارا
اکثر مردم که خود را خداپرست می
نامند پس چرا دیوانه اند» -قرآن
یکی از
بزرگترین علّت نفاق و جنون و
پوچی و بی ھویتی ما اینست که فروع دین را بجای اصول دین
گرفته ایم و اصول عملی
دین را از یاد برده ایم.
حتی اصول اعتقادی دین (توحید و نبوت و معاد... ) تا زمانیکه اصول عملی دین اجرا نشود تبدیل به یک باور قلبی و یقین نمی شود .
آنچه که
موجب ایمان به خدا و قیامت می شود نماز و روزه نیست بلکه صدق و قناعت و عفّت است یعنی تقوا .
عبادات محصول
ایمان قلبی ھستند و گرنه ابن ملجم می پرورند .
و ایمان
قلبی محصول عمل به تقوا می باشد . انسان بی تقوائی که
نماز می خواند و به حجّ می رود و
امر به معروف و نهی از منکر می
کند در واقع برعلیه دین خدا می جنگد و موجب بی آبروئی دین است .
به ھمین
دلیل خداوند در سوره ماعون ،
نمازگزاران سھوی و ریائی را از
دشمنان دین نامیده است.
دین راھی
است که به خدا می رسد
. و کسی که بواسطه اصلاح اعمال به حریم الھی
رسید اقامه صلواة میکند یعنی به خدا سلام می کند و با اوسخن می گوید .
در غیر
اینصورت نماز و روزه و حج و خیرات به مثابه حق حساب و رشوه دادن به خداست و خدا ھم رشوه نمی پذیرد
و رشوه دھندگان را رسوا می کند وعباداتشان را تبدیل به عذاب می کند .
دین از
تقوا آغاز شده و سپس موجب ایمان
به توحید و نبوت و معاد می گردد و مولد عبادات است . ولی بسیاری از مردم این راه را وارونه می پیمایند
و لذا بجای اینکه بخدا برسند به شیطان و دوزخ می رسند وآنگاه می گویند که دین خرافه است و موجب بدبختی می شود
چون ھر چه نماز خواندیم و خیرات دادیم پاسخی نشنیدیم .
استاد خانجانی
اشتراک در:
پستها (Atom)